من زن هستم
من زن هستم



تقصیره خودمونه...

من در سن کودکی زده شد وقتی دیدم که مادر از
بزرگم پسرهای فامیل را ... طلا خطاب می کند و آنها حق دارند با شورت دورحیاط بدوند ولی اگر من جوری بنشینم که دامنم درست نباشد همه بسیج می شوندتا دامن مرا روی پاهای کودکانه و بی خبرم بکشند و مدام گوشزد کنند که درستبنشین.
ذهن پنج ساله ی من نفهمید ( هنوز هم نمی فهمد) که چرا آن چیزیکه پسر عمه ام دارد باید با لفظ طلا آراسته شود ولی آن چه من دارم مایه‌یشرمساری است و باید پوشانده شود.
ذهنپنج ساله ی من حتی وقتی ده ساله شد نفهمید که چرا آنها باید راحت ته کوچهدوچرخه سواری کنند و من با هزار مکافات ویواشکی رکاب بزنم و روپوش و روسریام مدام توی چرخ گیر کند و زمین بخورم و همه به من بخندند.
او هرگزنفهمید چرا وقتی بالغ شدم و آن دو جوانه ی سرکش در سینه هایم رویید باید آنرا زیر مقتعه ی چانه دار بلند و روپوش گشاد پنهان کنم و قوز کنم تابرجستگی های بدنم را از ...چشم ها بپوشانم.
ذهن من هرگز نفهمید چراهرچه مربوط به زنانگی من است زشت و پنهانی و گناه آلود است و هرچه مربوط بهمردانگی پسر هاست قابل افتخار و ستودنی است.
ذهن من هنوز پنج سالهاست، نمی فهمد چرا به عنوان یک دختر ناقص و نیمه است؛ نمی فهمد چرا همهبرایش دنبال شوهر می گردند فکر می کنند که بدون مرد کامل نیست. نمی فهمدچرا مادرش مدام می پرسد این پسره کیه که هر شب زنگ می زند؟ اگر دوستت دارهباید بیاد خواستگاریت.
او انقدر بچه است که فقط برای پوز زنی مادرش به آن پسر میگوید بیا خواستگاریم والکی الکی زن مردی می شود که دوستش ندارد.
او حتی نمی فهمدچرا درخانواده ی آن مرد، مردها یک طرف مجلس عرق می خورند وبحث سیاسی می کنند و زنها طرف دیگر ظرف می شورند و مزخرف می بافند.
اونمی فهمد که چرا شوهرش التماس می‌کند که لطفا جلوی فامیل من سیگار نکشوقتی خودش می کشد. او نمی فهمد چرا سیگارکشیدن مرد درست است و سیگار کشیدنزن نا درست.
او نمی فهمد چرا وقتی مردش را نمی‌خواهد سالها باید دنبال طلاق بدود در حالیکه اگر مرد بود در یک هفته می توانست زنش را طلاق بدهد
ذهن من هنوز پنج ساله است. این ذهن پنج ساله دو برابر پسر های هم دوره اش زحمت کشیدتا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند.
این ذهن پنج ساله بین همه ی دانشجوهای ورودی‌اش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم نیست با کدام استاد روی هم ریخته است.
بعدها مجبور شد هر تشخیص را دو بار تکرار کند برای آنکه چون زن بود حرفش نصف یک مرد ارزش داشت.
مجبور شد از زبان یک پزشک همکار( که زن بود )بشنود که پیش دکترزن نرو، زن ها همه بیسوادن و هیچ نگوید و دم نزند.
مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگی کند تامبادا تصادف کند و این جمله را بشنود که ” زن ها دست به فرمون ندارند”.
مجبور شد دوبرابر مردهای دور و برش کار کند و دو برابر آنها موفق شود و دوبرابر آنها پول دربیاورد و آخر هم ” زن بی سر پرست” نامیده شود.
مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنویسد تا صدایش به جایی برسد و آخر سر هم متهم شود که زنانه نویسی می کند و در
واقع “مرد” است.
از همه ی اینها گذشته ،نگارنده زن خوشبختی محسوب می شود. در خانواده ایمرفه و غیرمذهبی بدنیا آمده ، امکان تحصیل و امکان فرار از آن چهارچوب هایغیر منصفانه وزشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته وحضانت طفلی را از دست نداده است.
با این همه زخمی وخسته است.
خستهاست از اینکه از زبان مردهای بی خاصیت و احمقی که نصف ضریب هوشی او راندارند شنیده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست بهفرمان ندارند.
خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیردزن را مورد خطاب قرار میدهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر می شمارند کهمرد را گناه انداخته و از مردنمی پرسد که چرا مثل یک حیوان رفتار کرده است.
خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد خیانت قرار گرفت به او توصیه می کند که صبوری کند و خانمی پیشه کند و بیشتر به مردش توجه کند.
خسته است از جامعه‌ای که سزای خیانت در آن برای مرد توجه بیشتر و برای زن سنگسار است.
خسته است از جامعه‌ای که زن هایش قوز کرده و ترسیده و تهدید شده اند ومردهایش باافتخار لگن شان را جلو می دهند و به خودشان جرات می دهند به زنها یی که دو برابر آنها قد کشیده اند لقب کوتولگی بدهند.
خسته است ازجامعه‌ای که زنهایش به کوتولگی خود افتخار میکنندوحاضرنیستند بهای قدکشیدن‌شان را بپردازند و هنوز افسوس تازیانه و تسبیح و ته دیگ را می خورند. ،
بر او ببخشایید اوخسته است ازجامعه‌ای که حتی معنی فمینیست را نمی داند

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 


مرد از مردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است. زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .

 

دختر پارسی

 

 

 

 

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 1426
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)